کمندکمند، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

ماه من

یک پست با کلی تاخیر

1392/8/10 0:29
296 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماه من

میدونم خیلی دیر شد ه که دارم این پستو میذارم ولی سعی میکنم اتفاقای این دو ماه و برات بگم

بعد ازاینکه پست قبل وبرات نوشتم اماده شدیم ورفتیم کن باغچه خاله جون زری (خاله وسطی مامان ریحانه) که برای تمام متولدین شهریور ماهی تولد گرفته بود که کوچکترین متولد شما بودی شب خیلی خوبی بود خاله جون دست شما درد نکنه خیلی خوش گذشت .

کیمیا وکمند در باغچه خاله جون

کمند . کیمیا

کیکی که برای کل متولدین شهریور بود

کیک

فردا صبحش یعنی 17 شهریور هم رفتیم شمال که هوا تمام مدت بارونی بود که من عشق میکردم وکیمیا دعا میکرد که هوا باز بشه تا بتونه بره پاراسل و کارتینگ و.....وشما هم هوای بارونی افتابی برفی و......برات فرقی نمی کرد از هر موقعیتی لذت میبردی ودریا روکه دیده بودی چند دقیقه مات مونده بودی وبعدش یه دفعه گفتی به به و ما هردفعه میگفتی به به ما میگفتیم آبه که بعد از کلی تمرین فقط یک بار اونم روز اخر گفتی آبه شاید میخواستی به ما بگی که تلاشمون بی نتیجه نموند ویاد گرفتی کلی هم عاشق خوردن بلال شده بودی .روز چهار شنبه هم پسر عموی بابا منصور که از امریکا امده بود وما قرار بود وقتی از شمال برگشتیم ببینیمش خودش امد یه روز پیشمون و کلی خوش گذشت

شما نرسیده بالا رفتن از مبل ها رو شروع کردی

کمند

کمند

کمند

شن بازی

کمند

کیمیا هم یه چند ساعتی که هوا خوب بود حسابی کیف کرد

کیمیا

از مسافرتم که برگشتیم همهمون سرما خوردیم که شما چون خیلی بد دارویی امپول زدی .مدرسه کیمیا هم شروع شد وما کمی خونه نشین شدیم ومن وشما باز دوباره بعد از 4 ماه تا عصر که کیمیا از مدرسه بیاد دوتایی تنها شدیم ولی تا ساعت رسیدن کیمیا میشه میری پشت در وای میسی وهی میگی مامان چون به کیمیا میگی مامان .جالبه به با با هم می گی بابا ولی به من هیچی نمیگی حرف زدنت هم تقریبا هدف دار شده وخیلی چیزا رو میشناسی  هرکجا پرنده یا حیوونی ببینی میگی دودو(جوجو) وقتی چیزی بهمون میدی خودت میگی مم که منظورت بفرماییده چون داریم روی ممنون گفتنت کار میکنیم هرچی بهت میدیم میگیم بفرمایید و وقتی میگیری ما میگیم ممنون که شما یاد بگیری اینجوری برداشت کردی رقاص ماهری هم هستی با کوچکترین صدای اهنگی شروع میکنی به قر دادن ودستاتو تکون دادن ازپله هم که خیلی خوب البته چهار دست وپا بالا میری از هیچ چیزی هم نمیترسی وخیلی هم شجاعی کار جدیدی که یاد گرفتی اینه که میری تو اتاق ما وبی صدا وای میسی وهرچی صدات میکنیم جواب نمیدی وقتی ما میایم میخندی و میگی دا.....وهردفعه هم هین یه جا قایم میشی خوابتم خوب شده وبهتر از قبل غذا میخوری حس میکنم تو داری خیلی زود بزرگ میشی نیمه شب از خواب که بیدار میشی دیگه گریه نمیکنی وفقط میگی به به وخودت توتختت دست میکشی وپستونکتو میذاری دهنت و دوباره می خوابی یا اینکه وقتی از خواب بیدار میشی توی تختت دراز میکشی وبا خودت حرف میزنی تا ما صداتو میشنویم ومیام بغلت میکنیم داشتی تبلیغ تلویزیون میدیدی میگفت بالا   بالا  برگشتی میگی بالا وروی لام تاکید میکنی که ما کلی ذوق کردیم هر موقع بهت میگیم کمند اسمت چیه میگی آی دا(ایدا)وخودت کلی ذوق میکنی ازکلماتی هم که مگی ماما بابا دد به به دای(دایی) آل (خاله)دودو(جو جو)نانای هرموقع هم بهت میگیم کفشامونو بپوشیم بریم ..... سریع میگی دد تا بهت میگیم خوشگل شدیییییییییی سریع میگی به به به.به بابا منصور میگم بیا کمند بذاریم تو فریزر چند سال دیگه درش بیاریم که همین قدی باشه .....دلم برا این روزا تنگ میشه خدایا چقد زود بچه ها بزرگ میشن الان کیمیای من برا خودش خانمی شده دلم برا نوزادیاش  بچه گیاش کاراش  شیرین زبونیاش گریه هاش مهد بردناش کلاس موسیقی بردناش وحتی دوساعت معطلیش . کلاس اسکیت وپیش دبستانی و......تنگ شده .......خدایا هردوشون به من ومنصور ببخش

وتوزندگی موفقشون کن .ممنون خدا جونم

بدون شرح

کمند

کمند

کمند

کمند

جا کنترلی

کنترل

اولین نقاشی کمند

کمند

عروسکی که کیمیا برات خریده و خیلی دوستش داری

کمند

تا پست بعدی خدانگهداربامن حرف نزن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

نوشین مامان هستی
26 آبان 92 14:17
خدا حفظشون کنه چه پست شیرینی همیشه به سفر و خوشی انشالا
رادمهر ومامان
26 آبان 92 21:09
خدا حفظشون کنه همیشه به گردش با سلامتی وشادی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد