بیشتر عکس
کمند عزیم سلام
ببخشید مامانی که ایندفعه اینقدر دیر وبتو آپ کردم همونطور که خودت در جریان هستی عامل اصلیش اثاث کشی به منزل جدید بود و نداشتن اینترنت عامل دوم هم که از قبلی مهمتر بود تنبلی مامان
حالا بریم سر موضوع اصلی ...البته که من هر شب تو تقویم خودم اتفاقات روزانه رو ثبت میکنم ولی خوب ....
قضیه از اونجا شروع شد که طی یک تصمیم نه چندان قبلی با بابا منصور قرار شد خونمونو عوض کنیم وبعد از پیدا کردن خونه مورد نظر باید وسایلونو جمع میکردیم که با وجود یک عدد کمند یک سال وده ماهه چه جوری وسایل جمع شد من که هنوز در حیرتم
خلاصه بعد ازکلی اذیت شدن برای گرفتن کلید بالاخره روز 10 مرداد اثاث کشی کردیم
توی این چند روز اثاث کشی هم شما خونه مامان جون فاطی وپیش خاله جون نیلوفر بودی که خدا هردو شون و حفظ کنه وگرنه من نمیدونستم با شما عزیزم چه کنم
خلاصه گذشت واثاث کشی به خوبی وخوشی تموم شد.حالا بگم از شیطونک خونمون .....
اخ که چقدر خانم شدی ..میدونی چرا ؟ چون دو سالت شد ..انقدر خانم شدی که دایره لغاتت تکمیل شده و کاملا وخیلی خوب و واضح صحبت میکنی ...
اینارم همشو خودت چیدی
گاهی یه چیزایی رو اشتباه میگی مثلا میخوای بگی برام زیاد غذا بریز میگی برام محکم بریز که من نمیذارم بابا برات اصلاح کنه چون همیشه بهش میگم بچه های همسن کمند هنوز نمیتونن درست صحبت کنن بذار غلط بگه یه کم ذوق کنم ...جدیدا هم تا یه کار اشتباه میکنی میای میگی مامان ببخشید .....راستی توی سن دو سال ویک هفته ای هم از شیر گرفتمت وتو عزیز متمتن اینقدر صبوری کردی که وبزرگ منشانه با این قضیه کنار اومدی که هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر راحت شیشه وشیر رو کنار بذاری ....برا همین چیزاس که میگم خیلی خانم شدی....الان میخوام تو این پست بیشتر عکساتو بذارم ...پس فعلا خدا خافظ
اینم از عکسای تولد
همیشه نگرانتون:مامان ریحانه-بابا منصور