کمندکمند، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

ماه من

نوروز 93 (قسمت سوم)

دوستان وهمراهان گرامی سلام کمند عزیزم سلام کمند در هتل تا اونجایی گفتم که روز سوم اقامت تو کویر هم به پایان رسید و صبح روز هشتم فروردین بعد از کلی عکس گرفتن و خداحافظی با خانواده ی  محترم امینی (که هتل رو به صورت خانوادگی اداره میکنند وهمین باعث ایجاد صمیمیت خاصی بین مسافران وآن خانواده محترم میشه وباعث میشه که فکر کنی واقعا توی خونه خودتی نه یک هتل) به سمت  اصفهان حرکت کردیم وبعد از صرف نهار در هتل جهانگردی نایین در حدود ساعت 4.30 به شهر زیبای اصفهان رسیدیم .هتلی که توی اصفهان رزرو کرده بودیم نزدیک به میدان نقش جهان بود که بتوانیم  راحت وپیاده وبدون ماشین وماندن در ترافیک های نوروزی تردد کنیم که هتل پیروزی که هت...
22 ارديبهشت 1393

نوروز 93 (قسمت دوم)کویر ایران

کمند عزیزم روزچهارم عید صبح ساعت 10 حرکت کردیم به طرف شهر خور  این بار از مسیر دامغان قصد داشتیم بریم اینکه میگم اینبار چون پارسال هم همین سفر رو رفتیم (کویر) ولی از مسیر اصفهان که چقدر هم خوش گذشت ولی وقتی دزد خونمونو زد ولپ تاپ رو هم جز و وسایل انتخابیش برد ما هیچ عکسی یادگاری برامون نموند که یاد خاطرات خوش آن سالی کنیم که شما کوچولو بودی رفتی کویر .خلاصه ساعت 10 حرکت کردیم و توی مسیر به شهرستان سمنان نرسیده دهی بود به اسم ده نمک که یه کاروانسرایی داشت که از این کاروانسرا دیدن کردیم وشما برای اولین بار اونجا بود که شتر میدیدی و کلی ذوق که ببعی ببعی بعد از دیدن کاروانسرا که من وکیمیا به هر سوراخ سمبه اش سرک کشیدیم ویک آقایی از اهالی هم...
16 ارديبهشت 1393

بیست ماهه ی شیرینم

دوستان عزیزم سلام . کمند عزیزم سلام.عزیز مامان 5 اردیبهشت ماه 20 ماهه شدی .یعنی بیست ترین روز و ماه وسال خدا برای من .امیدوارم بیست های زیادی تو زندگیت اتفاق بیفته .کوچولوی 20 ماهه من مهارت های زیادی کسب کردی ودر کل شدی دختر 20 مامانی .کاملا وبدون کمک از پله ها پایین وبالا میری.روزی چندین وچند بار کشوهای اتاق کیمیا رو بیرون میریزی والنگو وگل سر هاشو بر میداری دستت میکنی ومیای بیرون از اتاق ومیگی خوشگل شدم به به به.صبح ها که از خواب بیدار میشی میگی مامان بغلم مامان بغلم تا من بیام تو اتاقت همین طور صدا میکنی .من میام وهمین طور که توی تختت ایستادی موهاتو شونه میکنم و گل سر میزنم ومیبرم دایپرتو عوض میکنم و شما ساکت فقط نگاه میکنی بعد میریم و...
10 ارديبهشت 1393

عذر خواهی

سلام به دوستان عزیزم  .میدونم خیلی دیر شده برای نوشتن معذرت می خوام از همگیتون .قضیه از این قرار بود که کلی نوشتم شاید از کلی هم کلی تر ولی دست مبارکم خورد وهمه پاک شد واز اونجایی که با وجود کمند کوچولوی مامانی کلی محدودیت  وقتی دارم و از بعد از شانزدهم فروردین هم عید نوروز برای ما تازه شروع شد ومهماندار بودم این شد که تا الان فرصتی برای نوشتن پیدا نکردم .حتما جبران میکنم . پی نوشت :نمیدونم شانزده روز تعطیلات بود چرا وقتی تعطیلات تموم میشه وکار وزندگی ومدرسه بچه ها شروع میشه تازه یک سری یاد دید وبازدید عید میفتن  ا ...
1 ارديبهشت 1393

سال نو مبارک

مدعی گوید که بایک گل نمی آید بهار              من گلی دارم که دنیا را گلستان میکند     دوستان عزیزم امیدوارم در کنار گل های زندگیتون سال خوبی رو شروع کنید سر شار از سلامتی وبرکت و......هر چیز خوب دیگه ای که خودتون دوست دارین.سال نوتون مبارک       ...
1 ارديبهشت 1393

ممنون دختران گلم

کیمیای عزیزم کمند عزیزم ممنونم ازتون که تاج مادری بر سرم نهادین .ممنونم که نه ماه انتظار شیرین را بر من چشاندین .ممنونم ازاینکه دردی که شیرین ترین دردهای عالم هست را به من چشاندین .ممنونم ازاینکه شب بیداری ها ییکه باعث پخته شدنم شد را به من چشاندین .ممنونم از اینکه دلهره ونگرانی همیشگی را در وجودم نهادین .ممنونم از اینکه خندیدن از ته دل به بی مزه ترین موضوعات رو که یادم رفته بود رو بهم یاد آوری کردین.ممنونم از اینکه دیدن رشد یک انسان رو از جنینی تا...از نزدیک نشانم داده ومیدهید.ممنونم از اینکه دوباره فرصت تاپ وسرسره سواری رو بهم دادین .ممنونم از اینکه باعث شدین از نزدیک ببینم رویش مو ابرو مژه دندون های یک نوزاد کوچولو رو.ممنونم که باعث شدی...
1 ارديبهشت 1393

هفده وهجده ماهگی

سلام به همه دوستان عزیز وباعرض پوزش از تاخیر بسیار طولانی دیشب کلی تایپ کردم ولی همش پرید امیدوارم این متن به خوبی وخوشی به سر منزل مقصد برسه واما اتفاقات بهمن واسفند ماه کمند عزیزم بهمن واسفند شلوغی داشتیم اوایل بهمن شما بر اثر حمله ویروسی شدید بیرون روی بدی گرفتی که بر اثر همین ویروس کلی از تپلیت کم شد که البته من وبابا منصور هم از دست ویروس درامان نماندیم که بابا منصور کارش به سرم هم کشید ولی من اصلا نتونستم حتی فکر کنم مریضی چیه ؟مریض کیه ؟البته که تمام مادرای گل در هنگام مریضی همین موقعیت رو دارن .خلاصه بعد از خوب شدن شما دهه فجر بود که کار من وکیمیا توی اون ده شب این بود که شما رو بذاریم خونه مامان جون وخودمون بریم سینما وفیلم ها...
28 اسفند 1392

پنج پنج پنج

کمند عزیزم امروز سه شنبه 13/12/92هست وشما گلم 555 روزه شدی خیلی بلاتر از قبل وخیلی خیلی شیرین .حرف زدنت روز به روز بهتر وبا مزه تر میشه جملات دو کلمه ا ی وسه کلمه ای رو به راحتی میگی وتمام کلمه ها وجملاتت رو به موقع وبه جا استفاده میکنی .امروز کیمیا از مدرسه آمده رفتی بهش میگی مامان للام وبعد رفتی تو اتاقش میگی مامان اوبی(خوبی)؟ومن در حسرت 554 روزی که رفته ودیگه بر نمیگرده وساعت هایی که این چنین با شتاب میرن وصبر نمیکنن . کمند عزیزم همیشه شاد باشی گلم     ...
13 اسفند 1392

دی ماه زیبا

نمیدونم چرا اینقدر تو دنیای مجازی نوشتن برام سخته وتنبلی میکنم با اینکه تقریبا از اول راهنمایی هرشب کارهای روزانمو تو ی سر رسید مینوشتم وتمام اون سر رسیدها رم مثل چشمم مراقبت میکنم وچند وقت یکبار که فرصتی دست بده خاطراتم ومی خونم ومرور میکنم وکلی ....بگذریم سعی میکنم یه زمان مشخصی هم برای اینجا اختصاص بدم که اینقدر طولانی نشه حالا اتفاقات این یک وماه واندی که نبودم مینویسم :دی ماه که به امتحانات کیمیا گذشت وخیلی خوب بود چرا که کیمیا فقط برای امتحانا میرفت ومی آمد واکثرا خونه بود وخیلی کمک من بود وبیشتر با کمند بازی میکرد وسرگرم بودن البته که گاهی هم درس میخوند .میگم گاهی چون من اصلا برای درس خوندن به کیمیا فشار نمیارم و هر موقع خودش صلاح ب...
21 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد