نوشته ی اول
کمند عزیزم سلامماه من٬من اصلا نویسنده خوبی نیستم و اصلا نمی دونم چی برات بنویسم٬
ولی کیمیا خیلی اصرار داره که حتما وبلاگ داشته باشی.خوب منم به دستور دختربزرگم گوش کردم
وبرات مینویسم:کمند گلم الان شما دقیقا۱۱ ماهه هستی که این بست رو برات میزارم.
در حال حاضر شما بدون کمک راه میری و یه کمی هم کلمات رو میگی.از جمله کلماتی که به خوبی ادا
می کنی:ماما٬بابا٬دد٬به بهو آیدا.به افتاد میگی تاد وقتی بهت میگیم خوشگل شدی سریع میگی
به به به . دیگه اینکه خیلی بر انرژی شدی و روزی چندین بار باید از بالای مبل ها و میز ها و داخل
کابینت ها بگیریمت٬خودت هم یاد گرفتی در ماشین لباسشویی رو باز می کنی و نمی دونم اون تو
دنبال چی میگردی ٬از بله های آشبز خانه هم که به صورت خیلی حرفه ای بالا و بایین میری البته
به صورت چهار دست و با.
تنها مشکلی که هست مشکل خوابیدنت خیلی خیلی سخت می خوابی و کلی گریه میکنی که
هیچ کس غیر از من و بابا منصور نمی تونه شما رو بخوا بونه٬امید وارم هر چی زود تر خوا بیدنت هم
خوب بشه که دیگه خیلی خیلی بچه ی آرومی میشیدرضمن ۶تا هم دندون داری ۴تا بالا ۲تا
بایین .
نوشته شده در تاریخ7مرداد1392